پایان انتظارشیرین
سلام نازدونه قشنگم
امشب آخرین شب این انتظارشیرینه دختر قشنگم فردا میتونم روی ماهتو ببینم
خدایااااااااااا ممنونتم
احساس خیلی خیلی زیبایی دارم که تا بحال در تمام عمرم نداشتم
دختر قشنگم الان که دارم مینویسم قلبم پر از عشق برای توست پر از آرزوهای قشنگ برای تو گل قشنگم
عزیزم از خدای مهربون ممنونم که تو فرشته کوچولوی نازو به من و بابایی هدیه کرده
دختر نازم از روز اولی که فهمیدم اومدی تو زندگیمونو مرور میکنم تا الان که فردا قراره بیایی تو بغلمون ای
همه وجودم
روزی که فهمیدم مامان شدم
روزی که اولین سونو گرافی رفتم و اولین تصویرتو دیدم که احساساتم چنان بر انگیخته شده بود که فقط
اشک میریختم از خوشحالی
روزی که جنسیتتو فهمیدم و اشک خوشحالی واقعی رو تجربه کردم و واقعا از صدها خنده با شکوه تر و
قشنگ تره
روزایی که برات میرفتیم خرید و وسایلتو و لباسهاتو با عشق و خوشحالی میخردیم
روزهای سخت بارداری امااااا شیرین
تکونهای قشنگت که لذت بارداری رو برام صدها برابر شیرین میکرد
گاهی جمع میشدی یک طرف دل مامانی
گاهی دستتو یا پاتو تکون میدادی و از روی شکمم میتونستم کاملا ببینم
گاهی تو دلم مثل یه سنگ قدرتمند میشدی
گاهی پاتو میزاشتی و فشار میدادی
اما دختر ملوسم اصلا اهل لگد زدن نبودی به قول بابایی که میگه دخترم با ملاحظس
واقعا هم حرفش درسته
منو بابایی از خدای مهربون برای تو فرشته آسمونی سلامتی میخواییم
انشاال... که همیشه سالم و ناز و خواستنی باشی