بنیتابنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

بنیتــــــا* دختــری از بهشت

13 ماهگی بنیتا گلی

سلام قند خوشمزه من  بالاخره تونستی تو 13 ماهگیت مسلط راه بری آفلین آفلین   یه روز خوب خدا نی نی بلند شد از جا                                                                                          جیغ میزد و میخندید او شروع کرد به تا تا                                               &n...
5 آذر 1392

16 و 17ماهگی بنیتا گلی

سلام دختر نازنازی گلم وایییییی الان کارد بزنی خونم در نمیاد کلی نوشتم و همش پرید  عزیز دل مامانی الان 16 ماهته و شیرین کاری هات بیشتر یعنی الان میخوام بچولمت (بخولمت) الان دیگه میتونی کاملا منظورتو برسونی بعضی کلماتم میگی بابا=بابا بابا جون=بابا دون بابا بزرگ=بابا بدوگ مامان جون=مامادون مامان=مامایو یا مامانی بده=بده بیا=بیا آب=آب دوغ=دوغ نوشیدنیها=ابا غذا=دذا نی نی=نینا یا نونو یا نی نی بای بای=بای بای دایی= دایی یا دایدا علی=علی و......... وقتی میگیم گاو چی میگه میگی ماووووو ماووووووووو پیشی چی میگه میوووووووو میوووووووو هاپو چی میگه هاپپپپپپپپپپپ هاپپپپپپپپپپپپپ وقتی گوشی تلفنو دستت میگیر...
20 آبان 1392

14 و 15ماهگی بنیتا جونی

سلام فرشته جونمممممم دختر مهربونم  بالاخره بعد از غیبت طولانی اومدم وبتو آپ کنم انقدر که دوستام گفتم وب دخملیو آپ کن از اونا اصرار از من  تنبلیییی   عکسهای فرشته تپلوی مهربونم در ادامه مطلب         اینم عکست با رادمان             ...
18 آبان 1392

تولد کفشدوزکی بنیتا گلی

سلام دختر نازم بالاخره یکسالت شد  قربونت برم که تو این یکسال که اودی با خودت برکت و شادی به زندگیمون ارودی  دختر طلای من پارسال شب مبعث بدنیا اومدی 28 خرداد امسال تولدتو جشن گرفتیم و از خدای مهربون میخوام تا وقتی زنده هستیم تولدهاتو جشن بگیریم   ای زیباترین ترانه هستی                       بدان که شب میلاد تو برایم ارمغان خوبیها و زیباییهاست پ ای سر کرده خوبیها تولدت مبارک                                 ...
2 تير 1392

نوروز1392

سلام فرشته نازم من اومدم با کلی خبر واقعا تو این مدت فرصت نکردم بیام وبتو آپ کنم خوشملی خانومی من اول برات بگم که امسال اولین عیدی بود که سه نفری باهم بودیم البته پارسال هم حضور داشتی گل گلی نازم ولی تو دل من بودی امسال بهترین عید نوروز تمام زندگیم بود با وجود شیرینت هر روز زندگیمونو تبدیل به بهار کردی خانوم گلی بگم برات که امسال سال تحویل اینجا نبودیم رفته بودیم اردبیل خونه خاله جونم دوتا هم عروسی داشتیم که رفتیم خیلی خوش گذشت تو ایام عید اولین مروارید خوشگل از دهن کوشولوت پدیدار شد عزیزم چند شبی بود تا صبح بد میخوابیدی و بخاطر دندونات بود بمیرم برات  عزیزم از خدای مهربون در سال جدید سلامتی و شادکامی رو برای تو همه وجود...
24 ارديبهشت 1392

11 ماهگی شکلات خونمون

سلام بنیتای نازم  دختر قشنگم الان که دارم این پستو میزارم دقیقا ده ماه و چهارده روزه که پیشمونی  دخملی طلا روز بروز شیرین تر و شیطون ترمیشی قربونت برم دندون دومت هم در اومد الان صاحت دو تا مروارید خوشگلی  خیلی خوش اخلاقی نفس من خیلی نینی اجتماعی و مهربونی هستی عاشق بچه هایی اگر بیرون باشیم  نی نی ببینی میخوای بری پیشش تا شعر میخونیم یا اهنگ میشنوی شروع میکنی دس دسی بابا میگی ماما میگی ددر میگی یه موقعهایی هم آبه ایییییییی جونم  میزهارو یا مبلارو میگیریو بلند میشی و راه میری عاشق کابینهایی خخخخ عاشق آب بازی و حمام کردنی فقط خدا نکنه شامپو تو چشمای نازت بره هی واییییی میشه عاشق رانندگی وقتی تو ماش...
12 ارديبهشت 1392

جـــــــــشن دندونی بنیتا جونی

سلام عسلم  دیروز جشن دندونیت بود البته ماه پیش دندون قشنگت در اومد ولی جشنت کمی تاخیر داشت دیروز هم تولد من بود هم جشن دندونی جیجر مامان جشنتو مامان جونت و بابابزرگ برات گرفتند دستشون درد نکنه جشن خونه اونا برگزار شد خیلی خوش گذشت همه بودند و واقعا از همشون ممنونم که اومدندو در خوشحالی ما شریک بودند و ازشون ممنونم که زحمت کشیده بودندو برای تو هدیه های زیبایی آورده بودند عزیزم امیدوارم دندونهای قشنگت به راحتی در بیان و اذیتت نکنند بوس عکسهای جشن قند مامان در ادامه مطلب   ...
2 ارديبهشت 1392

بنیتا گلی هفت ماهه

سلام سلام گل قشنگم دختر نازم روزها میگذرند و بزرگ و بزرگ تر میشی دیروز که بهت نگاه میکردم متوجه شدم که چقدر از همیشه بزرگتر و عاقل تر شدی مامانیییییییییییییی فدات قربونت برم که هر چی بزرگتر میشی من و بابایی بیشتر از وجود قشنگت لذت میبریم وقتی مشغول بازی با اسباب بازیهاتی نمیدووووونی چقدر دلمون ضعف میره دوست داریم زمان متوقف شه همه غم غصه ها فراموش میشه با وجود فرشته ای مثل تو توی خونمون ماچ وقتی تو روروئکت میزاریمت بقدری ذوق میکنی و باهاش اهنگ میزنی میپری بالا پایین که داییت بهت میگه دی جی بنیتا فکر کن نفسم تازگیا دوست داری دمر بخوابی گهوارتم برات تنگ شده و نمیتونی توش بچرخی و نصف شب گریه میکنی تو خواب تا میزارمت رو خت خودم...
4 بهمن 1391