بنیتا گلی هفت ماهه
سلام سلام گل قشنگم
دختر نازم روزها میگذرند و بزرگ و بزرگ تر میشی دیروز که بهت نگاه میکردم متوجه شدم که چقدر از همیشه
بزرگتر و عاقل تر شدی مامانیییییییییییییی فدات
قربونت برم که هر چی بزرگتر میشی من و بابایی بیشتر از وجود قشنگت لذت میبریم
وقتی مشغول بازی با اسباب بازیهاتی نمیدووووونی چقدر دلمون ضعف میره دوست داریم زمان متوقف شه
همه غم غصه ها فراموش میشه با وجود فرشته ای مثل تو توی خونمون ماچ
وقتی تو روروئکت میزاریمت بقدری ذوق میکنی و باهاش اهنگ میزنی میپری بالا پایین که داییت بهت میگه
دی جی بنیتا فکر کن
نفسم تازگیا دوست داری دمر بخوابی گهوارتم برات تنگ شده و نمیتونی توش بچرخی و نصف شب
گریه میکنی تو خواب تا میزارمت رو خت خودمون تا صبح صد بار دمر میشی به رو میشی دخملللللل
آخههههه چقدررررر خخخخخخخخ چند شب پیش انقدر تو خواب بازیگوشی کردی که چند بار داشتم از
میافتادم رو زمین
از این رو قراره امروز تختتو ببریم تو اطاق خودمون راستشو بخوای دلم نمیاد به این زودی اطاقتو جدا کنم
آخهههه چیکار کنم خیلی ملوسی تا صبح همش باید بیدار شم نگاهت کنم
بنیتا جونی دیگه تو این ماهت غذا خورم شدی قربونتتتتت برم بقدری با مزه غذا میخوری عاشق سوپت هستی
ولی مامانی از فرنی اضلا خوشت نمیاد چراشو نمیدونم خودت بهتر میدونی موش موشک
سرلاک رو دوست داری
شبها هم برات شیره بادوم درست میکنم که خیلی مقویه به جبران حریره که نمیخوری قربونت برمممم
چند روز پیش خاله نرگس میگفت رفته بودند فست فود و کوثر جونی عاشق فست فوده و با اونا راحت
غذا میخوره منم گفتم یعنییی میشه بنیتای منم با ما غذا بخوره هووووم
آخه مامانی وقتی غذا میخوریم چنان غذا تا بره تو دهنمون غذارو دنبال میکنی دلم کباب میشه
اصلا بهم نمیچسبه خوب دخملم زودی بزرگ شو.....
عسلکم دیروز با بابایی ازت عکس گرفتیم که عکسهاتو میزارم
عکسهای فرشتم در ادامه مطلب